RSS Home

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

جسد جنب جادّه

شب قبلش تولدم بود، تولدمو یک روز زودتر گرفته بودم. آفتاب نزده بیدار شدم و باقی مونده ی کیک دیشبو خوردم.
لباسای زیادیو روو هم پوشیدم، هوا خوب بود اما بلاخره یک روز زمستونی بود. کوله ایو که از قبل چیده بودم برداشتم: 5 بسته سیگار MACBETH با طعم شکلات، آدامس برای بعد از سیگار، یه فندک خوشگل آلبالویی، هشت کتاب سهراب سپهری (می خواستم بفهممش بلاخره) و دیوان شمس (محض سرخوشی!)، قلم و یک دفترچه (نمی خواستم پرچونگی کنم اما می دونستم که حروف ارزشمندیو خواهم نوشت حتی اگه فقط دو کلمه باشه.)، قمقمه ی آب، کتاب دعایی که هر چی گذشت مهجورتر شده بود و یک نون سنگک (نمی خواستم اول راه تلف بشم!)
یک موبایل خاموش، سازدهنیم، شالگردنم، چراغ قوه، MP3 Player و یک شیشه عطر هم همراهم بود. یه اسپری سبز هم برداشتم، نه برای کار سیاسی که برای نقاشی (هرچند که سیاست ما عین نقاشی ماست!).
هیچ پولی برنداشتم به جز یک سکه ی 2 روپیه ای برای شیر/خط!
باید با دوست جامد قدیمی ام میرفتم، یک لبخند زد و منم جواب لبخند دوچرخه مو دادم!
اولین نفحات صبح آشکار شده بود که زدم به جادّه. سمت و سوی جادّه همون سمت و سوی زندگیم بود.
روز اول چیزی متفاوت از تجربیاتم نبود، فقط با نون سنگک خداحافظی کردیم! شب کمی از جاده فاصله گرفتم و بستر خاک و لحاف آسمون! اون شب اولین و آخرین شب وحشت بود.
پیش می رفتم و کوله بارم سبک تر می شد (تنها جای خالی آب قمقمه بود که پر می شد). در راه به آدما و پلیسا اطمینان می دادم که همه چی عادّیه و فقط دارم رکاب می زنم! اوضاع به همین منوال می گذاشت تا این که خستگی و ضعف از همراهی دوچرخه ام بازداشتم، وداعی کردیم که آسون نبود.
پاره پاره قدم های شق و رق برمی داشتم، می خوابیدم تا هر وقت که خوش آید و بیدار که می شدم باز قدم برمی داشتم و باز اطمینان می دادم که همه چی عادّیه و منزل همین نزدیکی ست!
یه روز احساس کردم رهایی نزدیکه؛ از جاده فاصله گرفتم به امید یه جای مناسب که بخت روو کرد به من در این لحظات؛ بید مجنونی پیدا کردم و سر به آغوشش گذاشتم.
« در نهانخانه ی جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره پیچید
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن
         عاشق دیوانه
                         که بودم! »
خوابیدم، این بار حتماً رویای تو رو می دیدم!

2 نظرات:

ناشناس گفت...

خیلی زیبا بود
وب سایت رسمی دریا منتظر قدم مبارکتان است
nasimebaroon.blogfa.com
در ضمن اگر مایل به تبادل لینک بودید حتما اطلاع دهید.
لطفا نظرات ارزشمند را برای سهولت در قسمت دفتر نظر بدهید وارد کنید.
با تشکر
دریا

ناشناس گفت...

عااااااااااااااااااااااااااااااااااشششققتم!!